اختلال جسمانی شکل

اختلال جسمانی شکل

اساس این اختلال عبارت است از شکایت‌های جسمی متعدد و مکرر که فرد به خاطر آن‌ها درصدد بررسی پزشکی می‌آید، اما هیچ دلیل آشکاری دال بر علل جسمانی ندارد. نشانه‌های مثل درد در نقاط مختلف بدن مثل سر، پشت، مفاصل، مشکلات معدی-روده‌ای مثل اسهال و حالت تهوع. نشانه جنسی به غیر از درد مثل بی‌تفاوتی به امور جنسی. نشانه‌های عصب‌شناختی کاذب مثل نشانه‌های تبدیلی.

این نشانه‌ها که گسترده‌تر از شکایت‌های خودبیمارانگاری هستند، معمولاً موجب اختلال در عملکرد مخصوصاً عملکرد شغلی می‌شوند. ممکن است نشانه‌های خاص این اختلال از فرهنگی به فرهنگ دیگر فرق کند. اختلال جسمانی کردن و تبدیلی نشانه‌های بسیار مشترکی دارند و ممکن است هر دو تشخیص را برای بیماری واحد به کار برد. مراجعه به پزشکان که گاهی با مراجعه همزمان به چند پزشک همراه است، از موارد شایع در این اختلال به شمار می‌آید و با مصرف توام و همزمان داروهای مختلف نیز همراه است. در این اختلال بستری شدن و حتی عمل جراحی نیز شایع است. مشکلات قاعدگی و بی‌تفاوتی جنسی نیز فراوان رخ می‌دهد. بیماران معمولاً شکایت خود را به شیوه‌های نمایشی و مبالغه‌آمیز یا در قالب قسمتی از سابقه پزشکی پیچیده و طولانی ابراز می‌کنند. بسیاری از آن‌ها عقیده دارند که در سرتاسر زندگی‌شان بیمار و رنجور بوده‌اند. این اختلال با اختلالات دیگری چون اختلالات اضطرابی، اختلالات خلقی، مصرف مواد و شماری از اختلالات شخصیت همایندی مرضی بالایی دارد.

اختلال جسمانی شکل معمولاً در اوایل بزرگسالی شروع می‌شود. به کرات اتفاق می‌افتد که این بیماران اضطراب و افسردگی و همین طور شمار کثیری از مشکلات رفتاری بین‌فردی نظیر مدرسه‌گریزی، سوابق شغلی ضعیف و مشکلات زناشویی را گزارش کنند. همچنین بنظر می‌رسد شیوع خانوادگی دارد معلوم شده است که در حدود ۲۰ درصد از بستگان این بیماران مبتلا به همان اختلال هستند.

چنین گفته شده که بیماران مبتلا به اختلال جسمانی کردن نسبت به احساس جسمی خویش حساسیت بیشتری دارند، توجه بیشتری به آن نشان می‌دهند یا آن‌ها را فاجعه‌آمیز تعبیر و تفسیر می‌کنند. احتمال دیگر آن است که این بیماران حس بدنی نیرومندتری نسب به سایر افراد دارند. دیدگاه رفتاری درباره اختلالات جسمانی کردن معتقد است که تمامی دردها و آلام، ناراحتی‌ها و بدل‌کاری‌های گوناگون تظاهرات بدنی یک اضطراب غیرواقع‌بینانه است. در تایید این اندیشه که در این اختلال میزان اضطراب بالاست معلوم شده که این بیماران سطح کورتیزول بالایی دارند که نشان می‌دهد آنها تحت فشار هستند شاید تنش بالایی که در فرد وجود دارد در ماهیچه‌های شکم متمرکز گردیده و منجر به احساس تهوع یا استفراغ شود. هنگامی که کارکرد بهنجار در هم می‌ریزد این الگوی غیرانطباقی ممکن است تخلیه شود زیرا در قبال آن توجه دیگران را به سوی خود جلب می‌کند یا برای آن کارکرد نادرست عذر و بهانه می‌تراشد. در همین راستا، گزارش بیمار از نشانه‌های جسمانی به عنوان راهبردی تلقی می‌گردد که برای تبیین عملکرد ضعیف در موفعیت‌هایی که فرد در معرض ارزیابی قرار می‌گیرد تولید می‌شود. اسناد عملکرد نابسنده به بیماری، از لحاظ روانشناختی نسبت به اسناد دادن آن به بی‌کفایتی شخص تهدیدکنندگی کمتری دارد.

مبتلایان به اختلال جسمانی شکل به مراتب بیش از آنکه به روانپزشک و روانشناس مراجعه کنند به سراغ پزشکان می‌روند چرا که مشکلاتشان را جسمی می‌دانند. وقتی پزشک آن‌ها را به روانشناس یا روانپزشک ارجاع می‌دهد، تعبیر این قبیل بیماران آن است که دکتر فکر می‌کند بیماری آنان صرفاً در ذهنشان است بنابراین آن‌ها از ارجاع به روانپزشک اکراه دارند و از آن خوششان نمی‌آید. آن‌ها پزشک خود را که به امید ترمیم شکایات جسمانی بیمارشان، تمامی داروها با شیوه‌های پزشکی را یک به یک تجویز می‌کند، به ستوه می‌آورند.

درمان اختلال جسمانی شکل

متخصصان بالینی شناختی و رفتاری بر این باورند که اضطراب بالایی که در اختلال جسمانی کردن دیده می‌شود، با موقعیت‌های خاصی پیوند دارد. مثال: آلیس اظهار داشت که در رابطه با ازدواج متزلزل خود و موقعیت‌هایی که در آن‌ها مردم در موردش قضاوت می‌کنند، بسیار مضطرب می‌شود. فنونی نظیر مواجهه یا سایر درمان‌های شناختی می‌توانست ترس‌هایش را نشانه رفته و لذا با کاهش این ترس‌ها شکایت‌های جسمی او تخفیف یابد. اما احتمال دارد که این اختلال درمان بیشتری را بطلبد. زیرا کسی که مدت‌ها بیمار بوده است به ضعف و وابستگی و اجتناب از چالش‌های روزمره خوگرفته، نه آنکه همچون فردی بالغ با آن‌ها مواجهه شود. شاید افرادی که با آلیس زندگی می‌کنند خود را با ضعف او وفق داده باشند و حتی سهواً و ناخواسته او را در امتناع از پذیرش مسئولیت‌ها و تعهدات معمول بزرگسالی‌اش تقویت نمایند. خانواده درمانی می‌تواند به آلیس و اعضای خانواده‌اش کمک کند تا شبکه ارتباطی میان خویش را تغییر دهند و حامی حرکت او به سوی خودمختاری بیشتر باشند. جرات‌آموزی و آموزش مهارت‌های اجتماعی برای مثال هدایت آلیس به سوی روش‌های موثر برخورد و گفتگو با دیگران، حفظ تماس چشمی، تعارف و سلام و علیک با آن‌ها، پذیرش انتقاد، درخواست کردن، می توانند به او در فراگیری یا کسب مجدد ابزارهای ارتباط داشتن با دیگران و چالش‌هایی که در آن جمله (من آدمی نابسنده، مریض و ضعیف هستم) وجود ندارد، کمک کند.

در یکی از رویکردهای رایج و مقبول به اختلال جسمانی کردن، پزشک در مورد اعتبار شکایت‌های جسمی با بیمار بحث نمی‌کند، بلکه استفاده از آزمون‌های تشخیصی و داروها را به حداقل می‌رساند و بدون توجه به شکایت یا عدم شکایت بیمار، تماس خود را با او حفظ می‌کند. در یک بررسی راجع به این دیدگاه معلوم شد که بیماران از لحاظ وضعیت طبی خویش، بهبود معناداری داشته‌اند و از خدمات مراقب بهداشتی کمتر استفاده می‌کردند. همچنین می‌توان توجه بیمار را به منابع اضطراب و افسردگی که ممکن است زیربنای نشانه‌های جسمی ناموجه یا توجه افراطی بیمار به دردها و آلام جزئی است، تغییر داد. ثابت شده است که فنونی نظیر آموزش آرامیدگی و شکل‌های متنوع شناخت درمانی از این لحاظ مفید هستند. معلوم شده است که پس‌خوراند زیستی (کنترل فرآیندهای فیزیولوژیایی) در کاهش شناخت‌های فاجعه‌ساز در بیماران مبتلا به اختلال جسمانی شکل موثر بوده و میزان این تاثیر حتی از روش آموزش آرمیدگی هم بیشتر است.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *