اختلال شخصیت مرزی
افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی الگوی رفتاری را نشان میدهند که تکانشگری و بیثباتی در روابط میانفردی، خودانگاره و خلق مشخص میشود. با این حال، اصطلاح شخصیت مرزی تاریخچه طولانی و گیجکنندهای داشته است. افراد دارای شخصیت مرزی، خودانگاره یا خودپنداره بسیار بیثباتی دارند و روابط میانفردی آنها بسیار بیثبات است. آنها معمولاً سابقه روابط شدید اما پُرآشوب دارند که معمولاً آرمانیکردن مفرط دوستان یا معشوقها را شامل میشود ولی بعداً به سرخوردگی و ناامیدی میانجامد. با این حال، آنها برای اجتنابکردن از رهاسازی واقعی یا خیالی سخت تلاش میکنند. شاید به این علت که ترس آنها از رهاشدن بسیار شدید است. خلق یا عاطفه آنها بسیار بیثبات است و با تغییرات خلق شدید مشخص میشود. نشانه بیثباتی عاطفی و خشم شدید دو ویژگی بسیار باثبات اختلال شخصیت مرزی هستند. بیثباتی عاطفی شدید آنها همراه با سطح بالای تکانشگری، اغلب به رفتارهای خودویرانگری مانند خوشگذرانیهای قماربازی یا رانندگی بیباک منجر میشود. اقدامات خودکشی، اغلب به طور وقیحانهای فریبکارانه، بخشی از تصویر بالینی است. با این حال، این گونه اقدامات همیشه فریبکارانه نیستند. جرح خویشتن (مانند رفتار بریدن مکرر) ویژگی دیگر شخصیت مرزی است. در برخی موارد رفتار صدمهزدن به خود با رهایی یافتن از اضطراب یا ملالت ارتباط دارد. پژوهش همچنین ثابت کرده است که شخصیت مرزی در ۷۰ تا ۸۰ درصد زنان به اختلال شخصیت مرزی با بیدردی ارتباط دارد.
علاوه بر نشانههای رفتاری عاطفی و تکانشی این افراد نشانههای شناختی هم دارند که دورههای نسبتاً کوتاه و زودگذری را شامل میشود که در آنها به نظر میرسد با واقعیت ارتباطی ندارند و دستخوش هذیانها یا نشانههای شبه روانپریشی مانند توهمات، افکار پارانوئید، یا نشانههای تجزیهای شدید میشوند.
عوامل علیتی
پژوهشها حاکیست که عوامل ژنتیکی در ایجاد اختلال شخصیت مرزی نقش مهمی دارند. این توارثپذیری تا اندازهای حاصل این واقعیت است که صفات شخصیت تکانشگری و بیثباتی عاطفی که در اختلال شخصیت مرزی بسیار برجسته هستند؛ تا اندازهای موروثی میباشند. به نقش عوامل علیتی روانی – اجتماعی در اختلال شخصیت مرزی نیز توجه نظری و پژوهشی زیادی شده است تعدادی از تحقیقات معلوم کردهاند که افراد مبتلا به این اختلال معمولاً از تعداد زیادی رویداد ناگوار – حتی آسیبزا در کودکی خبر میدهند. این تجربیات بدرفتاری، غفلت، جدایی، فقدان را شامل میشوند. در مجموع تقریبا ۹۰ درصد بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از نوعی بدرفتاری یا غفلت کودکی خبر دادند اما به خاطر داشته باشید که اکثر کودکانی که بدرفتاری و غفلت اولیه را تجربه میکنند، لزوماً دچار اختلالهای شخصیت جدی یا آسیب روانی نمیشوند. افرادی که از سطح بالای دو صفت شخصیت بهنجار برخوردارند. تکانشگری و بیثباتی عاطفی ممکن است برای پرورشدادن اختلال شخصیت مرزی، بیمارپذیری ارثی داشته باشند. اما فقط در صورت وجود عوامل خطر روانشناختی مانند آسیب، فقدان و نارسایی تربیت. بنابراین ملالت و اعمال تکانشی یکدیگر را تقویت میکنند.
درمان اختلال شخصیت مرزی
درمان معمولاً به کار بردن سنجیده روشهای درمانی روانشناختی و زیستی را در بر دارد که از داروها به عنوان ضمیمهای برای درمان روانشناختی که ضروری انگاشته شدهاند، استفاده میشود.
درمانهای روانی – اجتماعی سنتی برای اختلال شخصیت مرزی مدلهایی از درمان روانپویشی را که برای مشکلات خاص افراد مبتلا به این اختلال تنظیم شدهاند، شامل میشوند. برای مثال کرنبرگ و همکاران نوعی درمان روانپویشی را ابداع کردند که از درمان روانپویشی معمولی خیلی رهنمودیتر است. هدف اصلی عبارت است از نیرومندکردن خود ضعیف این افراد، با تمرکز خاص روی مکانیزم دفاعی ابتدایی دو نیمهکردن که به تفکر سیاه و سفید، همه یا هیچ، همین طور به تغییرات سریع در واکنشهای آنها به خودشان و دیگران (از جمله درمانگر) به عنوان همه خوب هستند یا همه بد هستند، منجر میشود. یکی از هدفهای اصلی این است که به آنها کمک شود تا بین این حالتهای افراطی، سایههای خاکستری را ببینند و دیدگاههای مثبت و منفی در مورد خود و دیگران را در دیدگاههای ظریفتر ادغام کنند.
رفتار درمانی دیالکتیکی نوع منحصر به فرد درمان شناختی و رفتاری که اختصاصاً برای این اختلال تنظیمشده است. اکنون وسیعاً مورد استفاده قرار میگیرد. ناتوانی بیماران در تحملکردن حالتهای نیرومند عاطفه منفی، کانون این اختلال است و یکی از هدفهای اصلی ترغیب کردن بیماران به پذیرفتن این عاطفه منفی، بدون پرداختن به رفتار خودویرانگر با رفتارهای ناسازگار دیگر است. بنابراین، او بر اساس سلسله مراتب روشنی از هدفها، درمان مشکل مداری را به وجود آورده است:
۱. کاهشدادن رفتار خودکشیگرا و رفتارهای دیگر صدمهزدن خود
۲. کاهشدادن رفتارهایی که در درمان اختلال ایجاد میکنند مثل غیبتکردن از جلسات، دروغگفتن و بستریشدن
۳. کاهشدادن رفتارهای گریزگرا که در سبک زندگی باثبات اختلال ایجاد میکنند مانند سوء مصرف مواد
۴. افزایشدادن مهارتهای رفتاری به منظور تنظیمکردن هیجانها، افزایشدادن مهارتهای میانفردی و بالابردن تحمل ناراحتی
۵. هدفهای دیگری که بیمار انتخاب میکند. رفتاردرمانی دیالکتیکی عناصر فردی و گروهی را ترکیب میکند؛ طوری که موقعیت گروه بیشتر روی آموزشدادن مهارتهای میانفردی، تنظیمکردن هیجان و تحمل استرس تمرکز دارد.