طرحواره ها و نیازهای دوران کودکی (قسمت ۳)

طرحواره ها و نیازهای دوران کودکی (قسمت ۳)

ادامه قسمت دوم
در سوی دیگر پیوستار شخصیت، افرادی را می‌بینیم که آموخته‌اند تا کمک کنند دیگران زنده بمانند، همانند آنهایی که پیش‌تر با عنوان کودکانِ والد ذکر کردیم. آنها مجبورند تا نیازهای دیگران را برآورده سازند و تنها تقاضای کمترین تأیید یا دلبستگی را دارند. انگار که آنها ذاتاً خدمتکار به دنیا آمده‌اند! آنها اغلب خود را غرق در چنین نقش‌هایی می‌یابند و از خودشان می‌پرسند «چرا همیشه من؟» این موضوع نشان می‌دهد که آنها با داستان شخصی خودشان مواجه نشده‌اند («برای زنده ماندن باید همیشه خوب باشی!») این دوست داشتن مشروط است: دیگران شما را برای آنچه که هستید دوست ندارند بلکه برای آنچه که انجام می‌دهید دوستتان دارند. اگر این توصیف را در خودتان یافتید ممکن است با خود فکرکنید که شما بیش از حد اجتماعی هستید.

هشدار: برخی افراد معتقدند که باید همیشه در نظر دیگران خوب باشند. اما ما می‌توانیم از پس‌زمینه‌های وحشتناک بیاییم و پوشش زیربنایی ما با عنوان فردی دیگر پوشش یابد. نیاز به ابراز وجود و دلبستگی ذاتاً در همۀ افراد وجود دارد، و چگونگی ایفای نقش آنها بستگی به تجارب دوران اولیۀ کودکی دارد. ما همه از یک نوع هستیم. در صورتی که قادر باشیم تا جنبه‌های پنهان افراد را مورد هدف قرار دهیم، برخورد با افراد دشوار آسان‌تر می‌شود.

مواجهه با گذشته

این اولین گام مهم است که خودتان را در این محرومیت دوران کودکی و طرحواره‌های حاصله که منجر به احساسات خشم، استحقاق یا هر دو می‌شوند، بیابید.

آنچه باید انجام دهید: وقتی را برای نوشتن داستان خشونت یا غفلت خودتان اختصاص دهید و به دقت تأثیر آن بر روابط بزرگسالی خودتان را توصیف کنید. شاید این موضوع را به زندگینامۀ خود اضافه کنید. این موضوع مستلزم بینش و صداقت (با خودتان- سخت‌ترین نوع صداقت!) است. آیا می‌توانید این داستان را با شریک زندگی خود و یا بهترین دوست خود در میان بگذارید؟ شاید آنها نیز داستان مشابهی را داشته باشند. این امر می‌تواند نقطۀ شروع خوبی برای در نظر گرفتن یکدیگر به شکلی متفاوت باشد.

اگر کودکی نیازهایش برآورده نشود شروع به کج‌خلقی می‌کند. در نتیجه این کودکان تبدیل به بزرگسالی خواهند شد که در درون خود کودک نیازمندی دارند:

لازم است تا شما راهبردی را یاد بگیرید که با تمام این موارد مقابله کنید. تنها در این صورت است که می‌توانید گذشته را در گذشته باقی گذاشته و با خود به حال و آینده نیاورید. اگر شما تحت درمان قرار ندارید، مجدداً دربارۀ انجام این مرحله فکر کنید. حقیقتاً کار بر روی چنین مسائلی به تنهایی سخت است.

ما اعتراف می‌کنیم که داشتن انتظارات بیشتر در گذشته به عنوان یک کودک طبیعی است. در واقع، این حق انسانی شماست. همچنین زیست‌شناسی نیز از این «معامله» حمایت می‌کند: نیازمندی کودک موجب فعال شدن دلبستگی مراقب یا سیستم مراقب می‌شود طوری که نهایتاً هیچ گزینه‌ای جز آرام کردن کودک وجود ندارند، حداقل تا زمانی که آنها کم و بیش سالم باشند. همچنین خندۀ کودک پاداشی برای مراقبان است، که موجب تقویت چرخۀ دلبستگی کارکردی می‌شود. این مسئله‌ای است که اتفاق می‌افتد و نمی‌توان جلوی آنرا گرفت.

هنگامی که چنین انتظار طبیعی بنا به هر دلیلی در خانوادۀ شما با شکست مواجه می‌شود، بسیار دشوار است تا عشق و محبت از دست رفته را بازگرداند. محدودیت‌هایی در ارتباط با دوستان و یا در ازدواج وجود دارد. شما به اندازه‌ی کودکی دلنشین نیستید، و ابراز خشم شما موجب فعال شدن سیستم‌های دلبستگی افراد نمی‌شود بلکه سیستم‌های ابراز وجود آنها را برمی‌انگیزد، و آنها را مجبور می‌کنند برای محافظت از خودشان از شما دور شوند!

سرزنش کردن دیگران برای آنچه که شما در کودکی به دست نیاورده‌اید تله‌ای است که در آن گرفتار می‌شوید اما می‌توانید از آن دوری کنید. مهم است تا منشاء کودکی مشکلات بزرگسالی را درک کنید و آن مسائل را به همان جایی که تعلق دارند بسپارید. هنگامی که بتوان تنها با هدف قرار دادن آنچه در کودکی شروع شده به یک راه حل دست یافت بسیاری از تعارضات مربوط به مسائل بزرگسالی نیز تغییر شکل می‌دهند. بنابراین، مهم است تا تأثیرات ناشی از طرحواره را از تأثیرات محیطی بر احساس حال حاضر خودتان متمایز سازید. اگر شما آگاه هستید که نحوه‌ای که شریک شما احساس و عمل می‌کند از سوی طرحواره هدایت می‌شود، راحت تر می‌توانید انتقادات و اتهامات آنها را به خود نگیرید. یک روش مفید برای چنین تمایزی عبارت است از تلاش برای اتخاذ دیدگاه مشاهده‌گر جهت کسب ایده‌ای در مورد اینکه یک فرد سالم و خردمند در موقعیت خاصی چگونه واکنش نشان می‌دهد (انحرافات معمولاً تحت هدایت طرحواره هستند). از سوی دیگر، اگر شما از شریک زندگی خود انتظار نداشته باشید تا با احساسات مبتنی بر طرحوارۀ شما برخورد کنند و هنگامی که آنها نمی‌خواهند به نیازهای کودکی شما جامۀ عمل بپوشانند شما خشمگین نشوید، بسیاری از بار زندگی را از دوش او خواهید برداشت. اگر انتظار داشته باشید که دیگران چنین کنند، در بلند مدت مؤثر نخواهد بود.

هنگامی که ما پویایی‌های پشت صحنه را درک می‌کنیم، بازی معنادار می‌شود. هنگامی که این امر را می‌فهمید، می‌تواند منجر به ثبات هیجانی بیشتری در شما شود. سرانجام شما مسئولیت کار خودتان را بر عهده می‌گیرید. هنگامی که کمتر به دیگران وابسته باشید، روابط شما نیز بهتر خواهند بود. عشق فرزند آزادی است- نه فرزند وابستگی.

تأمل کنید: شخصیت‌های پشت صحنۀ تئاتر زندگی شما چه کسانی هستند؟ آنها به شما چه می‌گویند؟ آیا می‌دانید در چه نوع نمایشی حضور دارید؟ آیا آن کمدی، ملودرام یا یک تراژدی است؟

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *