اختلال اضطراب فراگیر
شخص مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر همواره در رابطه با موضوعات جزئی شدیداً مضطرب میشود. بسیاری از آدمیان گهگاه نگران میشوند. اما بیماران مبتلا به GAD نگرانیهای مزمن دارند. آنها ساعتها راجع به گستره وسیعی از موضوعات احساس نگرانی میکنند و این دلشورهها را اموری مهارناپذیر میدانند. ویژگی دیگر GAD عبارت است از مشکل در تمرکز، خستگی زودرس، بیقراری، تحریکپذیری، و تنش عضلانی شدید. با اینکه بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر معمولاً به دنبال درمان روانی نمیروند شیوع آن در طول زندگی بسیار بالاست. این اختلال حدود ۵ درصد از کل جمعیت را شامل میشود. این اختلال معمولاً از اواسط دوران نوجوانی آغاز میشود و در زنان دو برابر مردان است. به نظر میرسد که رویدادهای تنشزای زندگی در ایجاد آن نقش دارند.
سببشناسی اختلال اضطراب فراگیر
نظریه روانکاوی منبع اضطراب فراگیر را تعارض ناهشیار “من” با تکانههای نهاد میداند. این تکانهها که معمولاً ماهیت جنسی یا پرخاشگرانه دارند، میکوشند ابراز شوند، اما “من” به خاطر ترس ناهشیار از تنبیه به آنها اجازه بروز نمیدهد. از آنجا که منبع اضطراب ناهشیار است، شخص بدون آن که دلیلش را بداند، احساس بیم و پریشانی میکند. منبع واقعی اضطراب یعنی، تمایل مربوط به تکانههای نهاد که قبلا سرکوب شدهاند و در حال حاضر میخواهند متجلی شوند همیشه وجود دارد. از یک لحاظ، راهی برای اجتناب از اضطراب وجود ندارد. اگر شخص از نهاد خود بگریزد، دیگر زنده نخواهد ماند. بنابراین، تقریباً همیشه احساس اضطراب میکند. شخصی را که دچار فوبی است میتوان خوشاقبالتر دانست چرا که طبق نظریههای روانکاوی، اضطراب آنها با شی یا موقعیتی بخصوص که بتوان از آنها اجتناب کرد جایگزین میگردد. در شخص مبتلا به اضطراب فراگیر چنین دفاعی شکل نگرفته است و به همین خاطر همواره اضطراب دارد
مفهوم اصلی در نظریه شناختی رفتاری مربوط به GAD آن است که اختلال مزبور در نتیجه فرآیندهای شناختی تحریفشده یا مخدوش به وجود میآید. افراد مبتلا به اختلال اضراب فراگیر غالباً رویدادهای عادی نظیر عبور از خیابان را بد دریافت میکنند و آنها را تهدیدآمیز میبینند. شناخت این افراد متوجه فجایع مورد انتظار در آینده است. بیماران مبتلا به GAD به سهولت متوجه محرکهای تهدیدکننده میشوند. وانگهی، بیماران مبتلا به GAD بیش از سایرین محرکهای مبهم را تهدیدآمیز تفسیر میکنند و به نظرشان وقایع ناخوشایند به احتمال فراوانتری برایشان اتفاق میافتد. حساسیت بالای بیماران GAD نسبت به محرکهای تهدیدآمیز حتی در مواقعی که محرک مزبور را نمیتوان به صورت هشیار ادراک کرد، باز هم مشاهده میشود. نظریهپردازان یادگیری برای یافتن علت اضطراب فراگیر به محیط رجوع می کنند مثلاً بیشتر ساعت بیداری شخص مضطرب به ترس از روابط اجتماعی میگذرد. اگر چنین فردی مقدار زیادی از وقت خود را با مردم میگذراند بهتر آن است که اضطراب را در ارتباط با این شرایط مورد توجه قرار داد تا عوامل درونی دیگر. این الگوی رفتاری مثل دیدگاههای یادگیری در مورد فوبیهاست. در اینجا تصور میرود که اضطراب با محرکهای خارجی به روش کلاسیک شرطی شده است. هر چند دامنه محرکهای شرطی به میزان قابل توجهی وسیعتر است. اضطراب نتیجه مواجههشدن افراد با محرکی دردناک است که نسبت به آن مهاری ندارند. ویژگی اصلی تمامی نظریههای شناختی در مورد اضطراب این است که فرد تصور میکند مهار خود را از دست داده است؛ بنابراین در الگوی رفتاری- شناختی به کنترل مهار و درماندگی توجه میشود.
رویدادهای قابل پیشبینی اضطراب کمتری نسبت به رویدادهای غیرقابل پیشبینی ایجاد میکنند و همین طور فرآیندهای شناختی متعدد دیگری نیز معمولاً در مبتلایان به اختلال اضطراب فراگیر مشاهده میشود. این بیماران اغلب رویدادهای خوب و خوشبینانه مثل رد شدن از خیابان را تهدیدآمیز تلقی میکنند و شناخت آنها متوجه وقوع فجایع در آینده است. توجه این بیماران به راحتی به سوی محرکهایی جلب میشود که حاکی از آسیب جسمی یا نامرادیهای اجتماعی احتمالی چون انتقاد، طرد یا شرم است.
بورکووک و همکارانش اخیراً دیدگاه شناختی دیگری را ارایه کرده است توجه اصلی آنها متوجه نشانه اصلی اختلال اضطراب فراگیر یعنی نگرانی است. کلید اصلی درک این موضع پیبردن به این نکته است که نگرانی، برانگیختگی هیجانی چندانی ایجاد نمیکند مثلا نگرانی تغییرات فیزیولوژیکی را که معمولاً توام با هیجانات است ایجاد نمیکند و در واقع پردازش محرک هیجانی را متوقف میسازد. پس افراد مبتلا به GAD به کمک نگرانی از تصورات آزاردهنده اجتناب میورزند و در نتیجه، اضطراب ناشی از این تصورات آزاردهنده خاموش نمیشود. اما تصورات اضطرابانگیزی که بیماران دارای GAD از آن اجتناب میکنند، چیست؟ یک احتمال که از دادهها به دست آمده این است که افراد مبتلا به GAD آسیبهای بیشتری مانند مرگ، صدمات و جراحات یا بیماری را در گذشته خود گزارش میکنند و با این حال این آسیبها همان موضوعات نگرانکنندهای نیستند که در حال حاضر آنها را ناراحت میکنند. شاید این نگرانی است که حواس آنها از تصورات ناراحتکننده آسیبهای گذشته، به جای دیگری معطوف شود.
درمان اختلال اضطراب فراگیر
از آنجایی که روانکاوها ریشه اختلال اضطراب فراگیر را در تعارضات واپسرانده میدانند؛ به بیمار کمک میکنند تا با منابع واقعی این تعارض مواجه شوند. در یک بررسی کنترل نشده از نوعی مداخله روانپویشی استفاده شد که در آن بر تعارضات بین فردی متعلق به زندگی قبلی و فعلی بیمار تاکید میگردید و بیمار تشویق میشد تا روشهای انطباقیتری برای برخورد با دیگران به صورت اینجا و اکنون اتخاذ کند. این روش مداخله مشابه همان چیزی است که رفتار درمانگرهای شناختی به آن مسئلهگشایی اجتماعی میگویند.
متخصصان بالینی رفتارگرا به شیوههای مختلفی با اضطراب فراگیر روبرو میشوند. اگر بیماران بتوانند اضطراب را یک مجموعه پاسخ در برابر موقعیتهای معین تعبیر و تفسیر کنند میتوان این اضطراب شناور را به صورت یک یا چند ترس یا اضطراب نشانهای تلقی کرد و لذا درمان آن آسانتر خواهد بود.
یادگیری آرمیدگی در مواقع شروع احساس تنش مانع از غیرقابل کنترلشدن اضطراب شود. به بیماران آموزش داده میشود تا تنشهای سطح پایین را به کمک آرمیدگی رفع کنند و به جای تولید پاسخ هشداردهنده با آرمیدگی پاسخ دهند. به تازگی این راهبرد در التیام اضطراب فراگیر بسیار موثر یافته شده است.
اگر اضطراب نافذ و فراگیر به خاطر احساس درماندگی باشد رفتار درمانگر شناختی به مراجع کمک میکند. از آنجا که نگرانی مزمن، هسته اصلی اختلالات اضطراب فراگیر را تشکیل میدهد کاربرد روشهای شناختی برای درمان آن دور از انتظار نیست. رویهمرفته احساس نگرانی و تشویش یک رخداد شناختی است، نشخوار فکری راجع به پیامدهای ترسناک. در رویکرد برکووک مواجهه تدریجی با موقعیتهای نگرانکننده صورت میگیرد و در همان حال بیمار سعی میکند مهارتهای آرمیدگی و تحلیل منطقی امور را تواماً اجرا کند. عدهای برعکس طرفدار روش مواجهه گسترده و اغراقآمیز با منبع اضطراب برانگیز هستند.