عشق رمانتیک (قسمت دوم)
ادامه مقاله عشق رمانتیک (قسمت اول)
هم جاذبه و هم عشق رمانتیک را میتوان از منظر «شیمی طرحواره» درک کرد. چیزی که به شیمی افزوده میشود اشتیاق، جاذبه فوری، ایدهآلسازی شریک زندگی و احتمالاً عدم دسترسی به شریک زندگی موردنظر است. این شیمی همچنین توسط فعالسازی طرحوارههای اصلی تولید میشوند. در واقع، زوجها غالباً همدیگر را براساس طرحوارههای خودشان انتخاب میکنند، غالباً از طریق تجربه مجدد هیجانهای آشنای دوران کودکی یا یادآوری موقعیتهایی که پریشانکننده بودند. برخلاف فروید، ما نیاز نداریم دربارۀ ناخودآگاهها فکر کنیم. ما فقط احساس میکنیم که به یک فرد جذب شدهایم و فرض میکنیم که ما (به طور ناهشیار) آگاه هستیم. این صرفاً یک مسأله پیشبرنده است. این کار شبیه به کارهای تجاری است که انجام میدهیم: ما چیزی را که میشناسیم میخریم یا گرایش داریم چیزی را انتخاب کنیم که با آن آشنا هستیم. به همین دلیل جفری یانگ چنین رفتارهای مبتنی بر طرحواره را «تلههای زندگی» نامید.
ویکتور میدانست که او جذب مردانی میشود که به طور پرخاشگرانه به مردانگی خود افتخار میکنند. او به خانههای همجنسگرا میرود و گاهیاوقات خودش را در موقعیتهای خطرناک قرار میدهد. او میگوید: «به نظر میرسد که من افرادی را انتخاب میکنم که نمیتوانند جهتگیریهای جنسی خود را بپذیرند. یکبار که مورد حمله قرار گرفتم در بیمارستان تحت مراقبت شدید بستری شدم».
ویکتور طرحوارۀ شرم- نقص داشت که مورد سوءاستفاده قرار گرفتن در رابطهها را تأیید میکرد. همچنین او طرحوارۀ اطاعت نیز داشت. این طرحوارهها میتوانند به خوبی با فردی که به مقدار زیادی دارای پرخاشگری و همراه با یک طرحواره زیربنایی استحقاق/ بزرگمنشی هستند، سازگار باشند.
طرحواره درمانی مفهوم همپوشانی طرحوارهها را بررسی میکند. به طور واضح، جفتهایی از طرحوارهها وجود دارند که ممکن است ناکارآمد اما سازگار باشند. این چگونگی کار شیمی طرحواره است: کار آن صرفاً تناسب است!
ترنس یک «نجیبزاده ویکتوریایی» سخت بود که همیشه حتی برای حَرص کردن چمن از یک دست لباس سهگانه استفاده میکرد. از آنجایی که او انگلیسی زبان بود و زندگی فلسفی داشت او به خاطر مقاومت در برابر درد، به خود میبالید. او در یک ملاقات سیاسی با وندا آشنا شده بود و سالها دوست صمیمی بودند. وندا آدم صمیمی بود، زیاد میخندید و به راحتی قابل مشاهده بود که آنها چگونه هر کدام را به سبکهای هیجانی متفاوت خود کامل میکنند. در شرایط طرحواره، بازداری هیجانی ترانس با طرحوارۀ وابستگی/ بیکفایتی وندا مطابق بود. این امر شیمی طرحواره راحتی در اختیار آنها قرار میدهد. سایر طرحوارههای تطبیقی وجود دارند که عبارتند از: طرحوارۀ منفیگرایی/ بدبینی و معیارهای سرسختانه با طرحوارۀ اطلاعات، ایثار و جستجوی تأیید وندا همسان بودند.
اما زمانی که آنها احتمال ازدواج را در نظر گرفتند برخورد طرحوارهای قابلتوجهی بوجود آمد. ترانس مقدار زیادی احساس اضطراب میکرد، تمایل داشت معیارهای سرسختانه خود را بیشتر تحریک کند و با طرحواره جستجوی تأیید وندا تعامل کند. آنها برای مشاورۀ ازدواج مراجعه کردند چرا که ترانس مدام او را با انتقادهای خود از نقاط ضعفی که وندا احساس میکرد روی آنها کنترل ندارد مواجه میکرد. او گریه میکرد و میگفت «من ترانس را دوست دارم اما موانعی وجود دارند که مانع تغییر هستند. من نمیدانم او چهچیزی میخواهد». این نشانگر پیشروی از یک تناسب معقولانه در سطوح پایینتر اضطراب تا برخورد طرحواره است.
این نمونهها نشان میدهند که طرحوارهها چگونه میتوانند با همدیگر همسان و همپوش باشند.
تأمل کنید: دربارۀ چند رابطۀ اخیر خود فکر کنید. اکنون، شما از آسیبپذیری طرحوارۀ خود آگاه هستید. به فهرست نگاه کنید و سعی کنید هر کدام از طرحوارهها را که شریک زندگیتان دارد شناسایی کنید. آیا میتوانید هرکدام از جفتها یا خوشههای به هم پیوستۀ طرحوارهها را مشاهده کنید؟ دربارۀ خط زمانی آن فکر کنید: آیا دورهای از طرحوارههای مکمل وجود دارد که در طول زمان رو به وخامت گذاشته باشد؟ آیا هیچگونه علائمی وجود دارد که این چرخۀ مخرب را آغاز میکند، مشکلساز میشود و در نهایت منجر به نابودی روابط شما میشود؟ آیا میتوانید الگوی مشابهی را در روابط گذشتۀ خود مشاهده کنید؟ آیا شما ویژگیهایی را میشناسید که در یکی از والدین خود وجود داشته باشد؟
عقیدۀ یونگ دربارۀ شیمی طرحواره میتواند کمک کند تا جاذبه را در یک رابطۀ زوجی توضیح دهیم. همچنین این عقیده به درک سازگاری روانشناختی در روابط بلند مدت نیز کمک میکند. البته، باید اضافه کنیم که سازگاری طرحواره ممکن است به یک رابطۀ سالم منجر نشود. در حالی که رابطه برای زوجین علیرغم اینکه دارای ثبات و رضایت بخش است، به ویژه اگر تناسب خوبی از نیازهای اساسی وجود داشته باشد، آسیبشناسی زیربنایی نیز میتواند وجود داشته باشد. اما معمولاً به اصطلاح روابط مکمل شامل برخی سختیها است: به محض اینکه یکی از طرفین تلاش میکند الگوهای خود را تغییر دهد، وضعیت بیثبات میشود. این امر ممکن است نقطه مداخلهای برای بررسی رابطه باشد و در نهایت اساس آن در شیمی کمتر از تعامل متقابل هشیار بین آنچه که ما بزرگسالان سالم مینامیم باشد. این امر ممکن است فضای جدیدی از رشد برای هر دو شریک زندگی از جمله انعطافپذیری بیشتر و تغییرات نقشی که منجر به غنیتر شدن زندگی میشود، باز کند.
تأمل کنید: دربارۀ رابطۀ اخیر خود فکر کنید. آیا شما غالباً نقش خاصی دارید؟ چه طرحوارههایی میتوانید ببینید؟ آیا میتوانید ببینید که چگونه با همدیگر تطبیق میشوند؟ آیا میتوانید شیمی طرحواره، گیر کردن در طرحواره و احتمالاً برخورد طرحوارهها را شناسایی کنید؟ آیا میتوانید جاذبۀ خود را از نظر طرحوارههای تطبیقی درک کنید؟ آیا میتوانید ببینید که «دستاورد» این تطبیق برای هر کدام از شما چیست؟ با وجود این، آیا شما گاهی اوقات تئاتر (نمایشنامه) را تغییر میدهید؟
اگر طرحوارهها تعاملات بعدی شما را تحتتأثیر قرار میدهند، بنابراین تغییر دادن طرحوارهها میتواند آسیبپذیری شما در روابط بزرگسالی را تغییر دهد و این بسیار خبر خوبی است! این میتواند حتی جاذبه و قسمت تاریک عشق رمانتیک را نیز تغییر دهد. همچنین راهی برای تغییر الگوهایی که رابطه را تخریب میکنند وجود دارد.
آگاهی از طرحواره بخش مهمی از چیزی که است که میتوان از طریق آن به طور متفاوتی به روابط نگاه کرد. درک چنین پویاییهایی میتواند الگوهای ناکارآمد قدیمی را تغییر دهد